تیتراژ و سکانس های ابتدایی فیلم خط وِیژه؛ فکر می کردم دارم فیلم هالیوودی می بینم.
بازی های دوربینی فیلم سیزده و سکانس های چهار نفره آن؛ این اراذل و اوباش دوست داشتنی.
دو اپیزود اولیه فیلم خانه پدری، آن قدر که نفس ام در سینه حبس شده بود.
مهدی فخیم زاده فیلم آذر، شهدخت، پرویز و دیگران؛ آنقدر که حتی سکوت اش هم برایم لذت بخش بود.
دیالوگ های درونی نوید فیلم عصبانی نیستم و سکانس های معرفی شخصیت ها؛ آن جا که از باران پرسید شهرام کیه ؟ و بعدش تو دلش گفت: گند زدم!
چمران حاتمی کیا به خصوص آن جایی که درشکه زخمی ها را دارد می کشد و لباسش خیس عرق شده
یونس سیدرضا میرکریمی در آنجایی که در مقابل پرحرفی دیگران فقط یکی دو تا جمله کوتاه می گوید.
مقدمه چینی پیمان معادی برای خواستگاری از باران در سکانس نهایی قصه ها.
دیالوگ های دونفره پرویز پرستویی و آهو خردمند فیلم مهمان داریم ؛ بدجوری قشنگ و پیرمرد پیرزنی درآمده.
سکانس فرار افغانی ها در فیلم چند متر مکعب عشق، نفس نفس شان در زیرگذر بدجوری حس دارد.
بازی استثنایی و شیرین یکتا ناصر در زندگی جای دیگری است.
سکانس شهادت امام حسین و سکانس بعد آن که اسب در حال دویدن است در فیلم رستاخیز
شخصیت عطاران در فیلم ردکارپت که همانند آینه ای جلوی رویمان قرار گرفته بود؛ آنجا که اسپیلبرگ و جارموش را صدا می زد!